سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 
شنبه 94 اسفند 22 , ساعت 8:36 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین /


قلم بشکن امشب به چشمان خواب

غم خاطرِ خسته ای بر سراب


بریز آسمان بر زمین اشک خون

که ماهم شکست و نشسته بر آب


چه در کوچه شد دختر آسمان

که اینگونه رخ می کشی در نقاب


چگونه شد این جمع در جمع کین

در و آتش و میخ و بند و طناب


سکوت و شب و جسم خاموش ماه

و دیوان دَد رفته در چشمِ خواب


خـدا ! بشکند دست آن نابکار

که زد پنجه بر پنجه ی آفتاب


تهی گشت گیتی ز خورشید مهر

تو خورشید فردا به گیتی متاب


از آن بغض خفته در آن نیمه شب

وزان سینه ی خسته در تب و تاب



لیست کل یادداشت های این وبلاگ